دوراهی
دیشب خیلی داشتم به یه موضوعی فکر می کردم.
اینکه شنیدن آهنگای من رفتم تو اومدی من عاشق شدم تو عاشقم نبودی یا مداحی ای که صاف بری زیر ایوون نجف؟
عروسی مجلل که با رفیقات بزنی برقصی یا پولشو صرف مسافرت کردن و هر چیزی جز گرفتن عروسی که از نظر من تو پول دویست نفر آدمو میدی که بیان بخورن بعد یه مشت حرفم میزنن پشت سرت!
چه لباسش زشت بود!
چه بد می رقصید!
چه غذاش بدرد نخور بود!
اون چه قیافه ای بود برای خودش درست کرده بود!
خیلی فکر کردم دیدم چرا وقتی میشه از بین خوب و بد خوبو تشخیص داد، چرا بد؟
چون جلوه قشنگی داره!
فکر کردن به اینکه یک شب با رفیقات و قومات میزنی میرقصی شادی حال میکنی وادارت میکنه تا فکر کنی اگر عروسی بگیری بهتره
اما اینا فقط یک روزه!
و تو باید فرداش بیست سی تومن بدی برای دی جی، پذیرایی، تالار
کادوهایی هم که جمع میشه به خرجی که کردی نمیرسه!
در واقع منطقی فکر کنی پولتو اتو میکنی میفرستی تو شکم کسی که سال به سال نمی بینیش فقط نسبت فامیلی داری باهاش😐
یا آهنگ!
آهنگ شکست عشقی میزاری حالا شکستم نخوردما میشستم های های گریه میکردم
گریه برای چی؟ برای کی؟
گریه برای کسی که ولت کرد یا گریه برای کسی هرکس براش گریه کنه براش واجبه؟
یه جیزایی رو مقایسه که میکنی سخته انتخاب کردنش ولی قلباً میدونی کدوم درسته!
دفتری خاطره مجازی من از شیرین ترین روزها تا تلخ ترین